ملیکا جانملیکا جان، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره
زندگی مشترک من وبابازندگی مشترک من وبابا، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

ملیکا جون ، قشنگترین هدیه ی خدا

سیزده به در

سیزده بدر امسال از لحاظ مدت با سال های گذشته یک فرقی داشت ، اینکه امسال از 12 ام شروع کردیم و تا سیزدهم تو باغ بابا بزرگ سیزده رو به سر بردیم  و روز 14 ام هم به اتفاق خانواده پدری ملیکا جون به دریای زیبای مازندران رفتیم.. طبیعت زیبای دریا از یک طرف و آشنایی با چگونگی صید ماهی توسط ماهیگیران پر تلاش دریا از طرف دیگه باعث برجسته شدن  این گردش شده بود. صید اونهمه ماهی  سفید ، که مختص دریای مازندرانه ، یکجا و در یک مکان  انقدر جذاب و جالب بود که ملیکا با رفتنمون مخالفت میکرد... سر آخر یکی از ماهیگیر ها به دخترمون یک ماهی سفید کوچولو هدیه کرد که ملی بانو رو کلی به وجد آورده بود...   ...
15 فروردين 1392

روزهای سبز

روزهایی که گذشت هفته ی اول سال 92 رو برامون رقم زد ، این روزها ی خیلی خوب هم تو ذهنمون جاودانه شدند.  لحظه تحویل سال نو مجید جان کلام خدا رو تلاوت کردند و ملیکا همچنان که با انگشتاش سمنوی روی سفره رو ناخونک میزد به بابایی چشم دوخته بود .. انشاالله خدا تو این سال جدید به همه مون سلامتی بده و روزهای خوب یکی یکی برای همه مون پیش بیاد و بیشتر بشه.... خاله جون ملیحه و عمو محمد با دختر خاله های ناز ملیکا ، نیوشا و آوینا جون ، یک روز قبل از عید اومدند شمال و خونه مادر جون از همیشه شادتر شده بود... اینجا هم پارک ملت بهشهر بابا بزرگ مهربون برای ملیکا و نیوشا جون تو اتاق خواب تاب بست هر وقت خونه ی مادر جون می...
9 فروردين 1392
1